گنج محافظت
روزی روزگاری در یک پادشاهی جادویی دور، پسر جوان شجاع و مهربانی زندگی می کرد. اسمش شاهزاده جل بود. شاهزاده جل کودکی مصمم بود و همیشه به دنبال چالش و فرصتی برای محافظت از پادشاهی و مردم آن بود. یک روز یک پری جادویی در پادشاهی ظاهر شد و به شاهزاده جال از گنج قدرتمندی گفت که توسط یک اژدهای درنده محافظت می شد. پری گفت گنج به نگهبانش قدرت محافظت می دهد و آنها را شکست ناپذیر می کند. شاهزاده جل از چشم انداز چنین هدیه قدرتمندی هیجان زده شد و برای یافتن اژدها و گنج به سفر خود رفت. #
شاهزاده جل مایل ها سفر کرد و اژدها و گنجینه اش را جستجو کرد. در طول راه، او با انواع موجودات آشنا شد و دوستان جدیدی پیدا کرد. سرانجام پس از یک سفر طولانی به غار اژدها رسید. اژدها بزرگ بود و تمام ورودی را پر کرده بود. شاهزاده جل ترسیده بود، اما مصمم به یافتن گنج بود و شجاعانه قدم به جلو گذاشت. #
اژدها به همان اندازه که توصیف شده بود خشن بود و به طرز تهدیدآمیزی بر شاهزاده جل غرش کرد. با این حال او منصرف نشد و شجاعانه پا به جلو گذاشت. اژدها کنار رفت و شاهزاده جوان را به داخل غار گذاشت. در داخل، او گنج را پیدا کرد که در تاریکی برق می زد. او می دانست آنچه را که به دنبالش بود پیدا کرده است. #
شاهزاده جل صندوقچه را باز کرد و یک طلسم قدرتمند در آن یافت. با قدرتی مرموز می درخشید، و او می دانست که این حرز محافظت است. پس از تشکر از اژدها به خاطر اعتماد و مهمان نوازی اش، او حرز را بر تن کرد و احساس شکست ناپذیری کرد. او می دانست که اکنون قدرت دفاع از پادشاهی خود را دارد. #
شاهزاده جل با عجله به پادشاهی خود بازگشت و مشتاق بود که حرز قدرتمندی را که پیدا کرده بود به مردم خود نشان دهد. در حین سفر، او با تعجب متوجه شد که می تواند از دور پادشاهی خود را فقط با پوشیدن حرز محافظت کند. هر جا می رفت، قدرت محافظت از آن را احساس می کرد. #
هنگامی که او به خانه رسید، مردم پادشاهی با آغوش باز از او استقبال کردند و از او به خاطر قدرت محافظتی که به آنها بازگردانده بود تشکر کردند. او بر ترس خود غلبه کرده بود و به لطف طلسم محافظت، قدرت محافظت از پادشاهی و مردم آن را یافته بود. #
شاهزاده جل حرز را نزد خود نگه داشت و با کمک آن پادشاهی خود را تا سالیان متمادی در امان نگه داشت. او هرگز قدرتی را که از سفرش به دست آورده بود فراموش نکرد و همیشه آن را با هرکسی که به آن نیاز داشت در میان می گذاشت. یک چیز مطمئن بود که با حرز محافظت، هیچ کس نمی توانست به مردم پادشاهی خود آسیب برساند. #