ماجراجویی مهراب حرفهای
مهراب پسر جوانی بود که کنجکاوی زیادی داشت و علاقه زیادی به بازی داشت. او همیشه رویای داشتن یک پلی استیشن 5 و کشف جدیدترین و پیشرفته ترین بازی ها را در سر داشت. #
متأسفانه پدر و مادر مهراب سخت گیر بودند و تا زمانی که تمام کارهای مدرسه اش را تمام نکرده بود اجازه نمی دادند پلی استیشن مورد علاقه اش را دریافت کند. مهراب از اینکه اجازه نداشت تجربه بازی دوستانش را داشته باشد، ناامید و ناراحت بود.#
والدین مهراب سعی کردند به او توضیح دهند که مهم این است که وقت خود را عاقلانه مدیریت کند و وظایفش را اولویت بندی کند. آنها به مهراب گفتند که وقتی تمام تکالیف مدرسه اش را تمام کرد، می تواند اشتیاق خود به بازی را کشف کند.
مهراب تصمیم گرفت به توصیه های آنها عمل کند و برنامه ریزی کرد تا تمام کارهای مدرسه اش را تا آنجا که می تواند سریع و کارآمد انجام دهد. او سخت تلاش کرد و برای رسیدن به هدفش مصمم بود.#
مهراب بعد از چند هفته کار سخت بالاخره تمام تکالیف مدرسه و تکالیفی را که والدینش از او خواسته بودند به پایان رساند. او برای رسیدن به این هدف بسیار به خود افتخار می کرد و سرانجام برای ماجراجویی PS5 که آرزوی آن را داشت آماده شد. #
پدر و مادرش به خاطر مدیریت هوشمندانه زمانش و رسیدن به هدفش به او افتخار می کردند و به او اجازه خرید PS5 را دادند. مهراب خیلی هیجان زده بود که بالاخره ماجراجویی خود را شروع کرد.
مهراب بالاخره به رویای خود یعنی کاوش در دنیای بازی زندگی می کرد و از پدر و مادرش که به او اهمیت مدیریت زمان و تعیین اولویت ها را یاد دادند بسیار سپاسگزار بود. او خوشحال بود که بدون دست کشیدن از رویاهایش به هدفش رسیده است.#