یک رویاپرداز کنجکاو به نام بهار
بهار دختری کنجکاو و ماجراجو بود و به زودی تولدش فرا می رسید. او عاشق نقاشی بود و می خواست وقتی بزرگ شد دکتر شود. او اغلب رویای آینده ای پر از امکانات و هیجان را در سر می پروراند و مصمم بود که رویاهایش را محقق کند. #
بهار به مناسبت تولدش یک هدیه ویژه داده بودند - یک دفترچه خاطرات. او دوست داشت هر روز در آن بنویسد، رویاپردازی کند و آرزوهایش را ثبت کند. او قبلاً از آینده میترسید، اما حالا با کمک دفتر خاطراتش، احساس میکرد قویتر و آمادهتر برای قبول هر چیزی که سر راهش قرار میگیرد. #
اولین هدف بهار هنرمند شدن بود. او مصمم بود که نقاشی هایش را به بهترین شکل ممکن بسازد و هر روز برای رسیدن به آرزویش سخت کار می کرد. او صحنه هایی از رویاهایش، از ماجراجویی هایش و از گذشته اش را نقاشی کرد و به زودی نقاشی هایش زندگی خود را به خود گرفتند. #
دوستان و خانواده بهار متوجه شدند که او چقدر کار می کند و او را تشویق کردند که ادامه دهد. آنها از کیفیت آثار هنری او شگفت زده شدند و فکر کردند که او استعداد واقعی دارد. بهار مصمم بود که به بهبود مهارت های خود ادامه دهد و روزی پزشک شود. #
بهار همچنان به تلاش و رویای خود ادامه داد و در نهایت پزشک شد. او به کار سختی که کشیده بود و تمام چالش هایی که برای رسیدن به هدفش پشت سر گذاشته بود افتخار می کرد. او از تشویق خانواده و دوستانش سپاسگزار بود. #
بهار همچنان مشغول نقاشی و خلقت بود و عشقش به هنرش هرگز از بین نرفت. او اکنون از حقوق پزشک خود برای خرید لوازم بهتر و گسترش مهارت های خود در هنر استفاده می کند. او دیگر از آینده نمی ترسید و مصمم بود رویاهایش را محقق کند. #
بهار نمونه زنده قدرت رویاها و اراده بود. اگر سخت کار کنید و هرگز تسلیم نشوید، می توانید به هر چیزی که در ذهن خود دارید برسید. بهار گواه آن بود. #