یاور کوچک طبیعت
روزی روزگاری در دهکده ای کوچک که اطراف آن را جنگل های سرسبز احاطه کرده بود، پسری کنجکاو و ماجراجو با موهای شاه بلوطی زندگی می کرد. او عاشق گذراندن روزهای خود به کاوش در طبیعت و کمک به حیوانات در حال انقراض بود.
یک روز، پسر در مورد یک پرنده نادر در خطر شنید. او به سرعت لباس ابرقهرمانی خود را پوشید و برای یافتن و نجات پرنده راهی سفری هیجان انگیز شد. قلبش پر از اراده بود.#
وقتی پسر به عمق جنگل رفت، با موانع متعددی مانند سنگ های لغزنده و بوته های خاردار برخورد کرد. او با استفاده از هوش و خلاقیت خود راهی برای دور زدن آنها پیدا کرد.#
ناگهان پسر بچه پرنده کمیاب را دید که در تور یک شکارچی گیر افتاده بود. او می دانست که برای نجات پرنده باید سریع عمل کند. با شجاعت به تور نزدیک شد و شروع کرد به باز کردن گره پرنده ترسیده.#
هنگامی که پرنده آزاد شد، پسر تصمیم گرفت روستاییان را در مورد اهمیت حفاظت از حیوانات در معرض خطر و زیستگاه آنها آگاه کند. او مصمم بود که در جامعه خود تغییری ایجاد کند.#
روستاییان از پیام پسر متاثر شدند و قول دادند که بیشتر مراقب حیوانات و زیستگاه آنها باشند. آنها با هم گروهی را تشکیل دادند که به حفاظت از جنگل و موجودات آن اختصاص داشت.
به لطف شجاعت و قلب مهربان پسر، جنگل به مکان امن تری برای حیوانات در حال انقراض تبدیل شد. و از آن روز به بعد، پسر جوان به عنوان یاور کوچک طبیعت شناخته شد و همیشه آماده محافظت از دوستانش بود.