لطفا تلفن همراه خود را بچرخانید.
یاماموتو یک شخص خاص پیدا می کند
روزی روزگاری پسر جوانی به نام یاماموتو بود که با خانواده اش در دهکده ای کوچک زندگی می کرد. یاماموتو یک روح ماجراجو و خلاق بود و دوست داشت دنیای اطرافش را کشف کند. یک روز، یاماموتو تصمیم گرفت به یک ماجراجویی برود. بنابراین، با یک کیسه پر از وسایل، راهی سفر شد. #
هنگامی که یاماموتو در میان جنگل سرگردان بود، ناگهان صدایی شنید که او را صدا می زد. "یاماموتو، لطفا به من کمک کن!" صدا آمد او صدا را دنبال کرد و سرانجام پیرمردی را دید که روی نیمکتی در نزدیکی رودخانه نشسته بود. پیرمرد به یاماموتو گفت که به دنبال شخص خاصی می گردد و از او پرسید که آیا می تواند کمک کند. یاماموتو مشتاقانه موافقت کرد و پیرمرد به او مأموریت داد: یک شخص خاص را پیدا کند و آنها را به او بازگرداند. #
یاماموتو در جستجوی شخص خاص به راه افتاد و به دور و بر سفر کرد. او با افراد زیادی روبرو شد، اما به نظر می‌رسید هیچ‌کدام از آن‌ها درست نبود. او خود را در سرزمینی غریب و ناشناخته یافت و می خواست به عقب برگردد که زمزمه ضعیفی در باد شنید. به نظر می رسید که او را صدا می زد - "یاماموتو، من اینجا هستم." #
یاماموتو صدا را دنبال کرد و در نهایت شخص خاص را پیدا کرد. در کمال تعجب، کودک کوچکی بود با چشمانی پر از ستاره. کودک به او لبخند زد و از او خواست که نزدیکتر شود. وقتی یاماموتو نزدیک تر شد، کودک دستش را دراز کرد و او را در آغوش گرفت. کودک زمزمه کرد: "یاماموتو، من همان کسی هستم که شما دنبالش می گردید." #
یاماموتو و شخص خاص ساعت ها با هم صحبت کردند و پسر جوان خیلی زود متوجه شد که چرا پیرمرد به دنبال این شخص می گردد. او متوجه شد که شخص خاص داستان منحصر به فرد و قدرتمندی برای گفتن دارد، داستانی که می تواند امید، شادی و شجاعت را برای دیگران به ارمغان بیاورد. یاماموتو تحت تأثیر این داستان قرار گرفت و می‌دانست که باید به شخص خاص کمک کند و امیدی را که به دنبالش بود به پیرمرد بیاورد. #
یاماموتو و شخص خاص با شجاعت و اراده ای تازه یافته، راهی خانه شدند. در طول سفر با موانع زیادی روبرو شدند و با چالش های زیادی روبرو شدند اما هرگز امید خود را از دست ندادند. در طول راه، یاماموتو درس مهمی آموخت: مهم نیست که سفر چقدر دشوار باشد، همیشه می توان امید را در تاریکی و نور را در سایه ها یافت. #
بالاخره یاماموتو و شخص خاص به خانه پیرمرد رسیدند. پیرمرد با دیدن آنها بسیار خوشحال شد و با روی باز از آنها استقبال کرد. پیرمرد از یاماموتو به خاطر شجاعت و شجاعتش و از شخص خاص به خاطر داستان بی نظیرشان تشکر کرد. پیرمرد با کمک یاماموتو و شخص خاص، درخشش امید را در تاریکی دید. #
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.