کشف غیرمنتظره عبدالله
عبدالله پیر هر روز با موهای سفید و لباس های ژنده اش در مزرعه وسیع کشاورزی خود قدم می زد به امید محصولی پربار به زودی.
یک صبح تند، وقتی عبدالله مشغول کشت و زرع خاک بود، بیل او به چیزی محکم برخورد کرد. کشف شده یک شی درخشان بود.#
عبدالله در کمال تعجب او یک تخم طلایی را کشف کرد. او که از زیبایی آن شگفت زده شده بود، در مورد گنج جدید خود فکر کرد.
با انتشار اخباری در مورد ثروت عبدالله، بسیاری از مردم با پیشنهاد ثروت به او مراجعه کردند. با این حال عبدالله ثابت قدم ماند.
عبدالله با تخم طلایی میتوانست مجلل زندگی کند. اما او تصمیم گرفت که تخم مرغ را بفروشد و به جای آن روستای خود را غنی کند.
فداکاری عبدالله بی تاثیر نبود. روستاییان از او به عنوان قهرمان یاد کردند. اعمال او از هر گنجی درخشان تر بود.#
عبدالله در پایان به همه آموخت که ثروت واقعی در خوشبختی دیگران است. داستان او هنوز هم امروز الهام بخش است.#