پیانوی طلسم شده اهورا
در روستایی کوچک و آرام، پسری به نام اهورا صدای پیانو را بیش از هر چیز دیگری دوست داشت. او رویای نواختن ملودی های زیبایی را در سر می پروراند که دل هرکسی که آن را می شنود تسخیر کند.
یک روز، هنگامی که اهورا در حال کاوش در جنگل نزدیک روستای خود بود، به طور تصادفی با پیانوی مرموز و قدیمی برخورد کرد. پیانو درخششی ملایم و مسحورکننده داشت و آهنگ های جادویی می نواخت که فضا را پر می کرد.
وقتی اهورا شروع به نواختن پیانو کرد، موسیقی جنگل را دگرگون کرد. درختان تاب میخوردند، گلها شکوفا میشدند، و حیوانات برای شنیدن جمع میشدند و مسحور نتهای دلربا میشدند.#
اهورا می خواست این هدیه شگفت انگیز را با روستای خود تقسیم کند، اما حرکت پیانو غیرممکن بود. با ناراحتی فکری به ذهنش رسید - همه را به کنسرتی در جنگل دعوت می کرد.
خبر از پیانوی مسحور اهورا به سرعت پخش شد. روستاییان مشتاقانه به دنبال او به جنگل رفتند و هیجان زده بودند تا موسیقی جادویی را برای خود تجربه کنند.#
وقتی اهورا شروع به نواختن کرد، جنگل پر از نغمه های شگفت انگیز شد. اهالی روستا با موسیقی زیبا که شادی و هارمونی را برای همه به ارمغان می آورد متحد می شدند و می رقصیدند و می خندیدند.
پیانوی جادویی هدیه ای بود که اهورا با روستای خود به اشتراک گذاشت و شادی و شگفتی را در زندگی آنها به ارمغان آورد. و اهورا با وجود آهنگ های مسحور کننده پیانو، آرزوی خود را برآورده کرد که با موسیقی خود قلب مردم را لمس کرد.