پسری که می خواست افسر پلیس شود و به مردم کمک کند
پسرک خوابی دید. او می خواست پلیس شود و به مردم شهرش کمک کند. او می خواست عدالت و صلح را در جهان به ارمغان بیاورد. او شروع به کار سختی کرد تا رویای خود را محقق کند.#
هر روز، پسر مهارت های خود را تمرین می کرد و کتاب هایی در مورد قانون می خواند. او مصمم بود که هر چه باشد افسر پلیس شود. کم کم آرزویش دست یافتنی تر به نظر می رسید.#
پسر خستگی ناپذیر کار کرد و هرگز تسلیم نشد، حتی زمانی که غیرممکن به نظر می رسید. بالاخره رویاهایش به حقیقت پیوست و در دانشکده پلیس پذیرفته شد! خانواده و دوستانش به او افتخار می کردند.#
این پسر آکادمی را با رنگ های درخشان تکمیل کرد و به زودی مأمور شد تا با ایجاد حفاظت و ایمنی به مردم شهرش کمک کند. او بسیار مفتخر بود که می توانست به افرادی که دوستش داشت کمک کند و به شهری که دوستش داشت خدمت کند.
پسر سخت تلاش کرد تا بدون توجه به هزینه، عدالت و صلح در شهر برقرار شود. او اغلب توسط افرادی که سوگند یاد کرده بود از او محافظت کند و خدمت کند، تحسین می شد و حتی به خاطر شجاعت و تعهدش جوایزی به او اهدا می شد.
این پسر یک الهام بخش واقعی برای مردم شهرش بود و به آنها نشان داد که دستیابی به غیرممکن ها ممکن است اگر به راه خود ادامه دهید و هرگز تسلیم نشوید. او نمونه ای از قدرت شجاعت، سخت کوشی و فداکاری بود.
پسر به آرزوی پلیس شدن و کمک به مردم شهرش جامه عمل پوشاند. او از طریق مثال خود به همه نشان داد که کمک و محافظت از دیگران، بدون توجه به هزینه، چقدر مهم است. #