لطفا تلفن همراه خود را بچرخانید.
پارسی لرستان و عشق او به بدنسازی و وزنه برداری
پارسه از پنجره اتاق خوابش در لرستان بیرون را نگاه کرد. خورشید غروب می کرد و پرندگان آواز می خواندند و او بوی تازه گل های وحشی شکفته را در هوا استشمام می کرد. دلش سرشار از شور و شوق بدنسازی و وزنه برداری بود و می دانست که امروز اولین قدم های سفرش است. سریع وسایلش را پوشید و از در بیرون رفت و آماده دنبال رویاهایش بود. #
سفر پارسه طولانی بود اما هیچ وقت تسلیم نشد. او مصمم بود که بدون توجه به شرایط به مقصد برسد. همینطور که راه می رفت تصور می کرد بهترین بدنساز کل لرستان می شود. فکرش او را سرشار از هیجان و امید کرد. #
سرانجام پارسه به مقصد رسید، جایی که به «ستاره مشتریان» معروف است. در اینجا او می تواند رویای خود را برای خرید یک ست وزنه برداری برآورده کند. او مشتاقانه وارد مغازه شد و انبوهی از وسایل وزنه برداری را دید. او به سرعت مجموعه مورد نظر خود را انتخاب کرد و با احساس هیجان و غرور همراه خود برد. #
پارسه با ستش به خانه برگشت و برای چیدن آن در اتاق خوابش وقت تلف نکرد. او خود را وقف اشتیاق خود کرد و شروع به تمرین کرد و هر روز سخت کار می کرد تا قوی تر شود و مهارت های خود را تقویت کند. او به سفر خود و دشواری آن فکر می کرد، اما در نهایت چقدر ثواب داشت. #
پارسه خیلی زود تبدیل به یک ستاره در دنیای بدنسازی و وزنه برداری شد. مردم از سراسر لرستان در مورد او و مهارت های باورنکردنی او شنیدند. او دیگر یک رویاپرداز نبود، بلکه بدنسازی بود که دست به کار شد و به موفقیت رسید و به دستاوردهایش افتخار می کرد. #
پارسه همچنان هر روز از ست وزنه برداری خود استفاده می کرد و حتی برای خرید وسایل وزنه برداری بیشتر به ستاره مشتریان بازگشت. او به خاطر درس هایی که در سفر آموخته بود سپاسگزار بود و اهمیت تناسب اندام، قدرت و اراده را یادآور شد. #
پارسه و ست وزنه برداری اش جدایی ناپذیر شده بودند و به مرور زمان ست وزنه برداری نماد قدرت و اراده او شد. او اغلب به آن نگاه می کرد و سفری را که طی کرده بود و زحماتی که برای رسیدن به اهدافش کشیده بود به یاد می آورد. #
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.