لطفا تلفن همراه خود را بچرخانید.
پادشاهی جادویی شاه احمق ها
روزی روزگاری، پادشاهی احمق بود که بر پادشاهی وسیع و ارزشمند حکومت می کرد. آنچه را که پادشاه احمق فاقد خرد بود، با طمع جبران کرد و به سرعت دست به کار شد تا سرزمین های سرسبز پادشاهی خود را به زمینی متروک تبدیل کند. #
مردم پادشاهی از رفتن پادشاه احمق ناامید بودند، اما سلطنت او روز به روز قوی تر شد. او به مردم و فریادهای کمک آنها اهمیت چندانی نمی داد و همچنان به ویران کردن پادشاهی ادامه می داد. #
یک روز مردم سیر شده بودند. آنها به رهبری یک جوان شجاع دور هم جمع شدند و به سمت قلعه رفتند تا پادشاه احمق را ترک کند. اما پادشاه احمق که نمی خواست تاج و تخت خود را واگذار کند، امتناع کرد. #
مردم چاره ای جز این نداشتند که اوضاع را به دست خود بگیرند. آنها با کمک یک جادوگر قدرتمند توانستند طلسم کنند و پادشاه احمق را در چاهی عمیق و تاریک به دام بیندازند. #
در حالی که پادشاهی محبوب آنها از دست پادشاه احمق آزاد شده بود، مردم خوشحال شدند و به بازسازی پادشاهی خود پرداختند. #
سال ها بعد، پادشاهی به شکوه سابق خود بازگشته بود و مانند همیشه زیبا بود. مردم از آنچه به دست آورده بودند خوشحال و مغرور شدند و به نشانه قدردانی خود، پادشاه نادان را در بنای سنگی در قلب پادشاهی به ثبت رساندند. #
و بنابراین، مردم پادشاهی آموختند که مهم نیست که دشمن شما چقدر بزرگ به نظر می رسد، اگر با هم بایستید و برای آنچه درست است بجنگید، باز هم می توانید بر آنها غلبه کنید. #
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.