وقتی محمد متین کتابهای داستانش را نیروی مرموز باز کرد
روزی محمد متین مشغول خواندن کتاب های داستانش بود که ناگهان نیرویی مرموز آنها را باز کرد! او شگفت زده شد و متوجه شد که در داستان ها حضور دارد و مرد عنکبوتی، مایلز مورالس و بن 10 او را احاطه کرده اند. بدون تردید، قهرمانان بعید با یکدیگر دوست شدند و برای نبرد با دشمنان خود، دکتر اختاپوس، سندمن و گرین گابلین آماده شدند. #
گروه چهار نفره از مسافران شجاع، مصمم به رویارویی با چالش هایی که در انتظارشان بود، به ماجراجویی می پردازند. هنگامی که آنها به سمت ناشناخته حرکت کردند، متوجه کوهی غول پیکر در جلوی خود شدند. این یک شاهکار غیرممکن به نظر می رسید، اما آنها به راه خود ادامه دادند و حاضر به تسلیم نشدند! #
ماجراجویان با تشویق دوستان جدیدشان خود را به بالای کوه رساندند. در آنجا، آنها با دشمنان مخوفی که به دنبال آنها بودند، دکتر اختاپوس، سندمن و گرین گابلین روبرو شدند! بدون ترس، تیم چهار قهرمان شجاع پا به چالش گذاشتند و شجاعانه جنگیدند. #
نبرد ادامه داشت و به نظر می رسید که پایانی در کار نیست. قهرمانان در حال خسته شدن بودند، اما آنها با قدرت جدید خود به مبارزه ادامه دادند. سپس با یک فشار نهایی توانستند دشمنان خود را شکست دهند! #
ماجراجویان وقتی فهمیدند به هدف خود رسیده اند با خوشحالی تشویق کردند! آنها درس ارزشمندی آموخته بودند که شجاعت و کار گروهی می تواند بر هر چالشی غلبه کند. آنها از کمک یکدیگر تشکر کردند و با افتخار به موفقیت خود به راه خود ادامه دادند. #
سفر ادامه یافت و به زودی چهار ماجراجوی شجاع به چمنزاری پر از گل های زرد، نارنجی و قرمز رسیدند. آنها خسته بودند، اما خوشحال بودند، زیرا می دانستند که نبرد سرانجام به پایان رسیده است. آنها پیروزی خود را با یک آغوش بزرگ و شاد جشن گرفتند و سپس راه بازگشت به خانه را در پیش گرفتند. #
محمد متین با حسی تازه از اعتماد به نفس، شجاعت و دوستی به دنیای کتاب های داستانش بازگشت. او می دانست که هر چالشی که باشد، با کمک دوستانش می تواند بر آن غلبه کند. #