هنر پیش بینی نشده دل آر
دل آر همیشه به هنر علاقه داشت، اما هرگز انتظار نداشت خود را در این لحظه بیابد. او به طور تصادفی وارد اتاقی شده بود که مملو از لوازم هنری و ابزار بود، و او مملو از یک حس وحشتناک بود. او رنگها و بافتهای پر جنب و جوش مواد اطرافش را جذب کرد و احساس کرد جرقهای از الهام در درونش شعلهور میشود. او میدانست که این آغاز ماجرایی است که باید عاشقش شود. #
دل آر بلافاصله دست به کار شد، قلم مو را برداشت و بوم را با ایده های خلاقانه اش پر کرد. او در همان لحظه گم شده بود و در حین نقاشی موجی از شادی را احساس می کرد. ساعتها میگذرد که او مواد و تکنیکهای مختلف را آزمایش میکرد و خودش را مجبور میکرد تا با هر قطعه چیز جدیدی را امتحان کند. #
دل آر خود را در یک ریتم یافت و به خلاقیت او اجازه داد آزادانه جریان یابد و هنر او را زنده کند. اشتیاق او با پیشرفت کارش بیشتر شد و به زودی، او حتی در نیمه های شب روی قطعات کار می کرد. او از خلاقیت تازهاش غافلگیر شد و هر روز که میگذشت، بیشتر با هنرش ارتباط برقرار میکرد. #
دل آر با هنر تازه کشف شده خود کاملاً متحول شد. کار او اکنون بیانگر احساسات و رویاهایش بود و تمرکز اصلی او شده بود. او میدانست که درسهای مهمی میآموزد و پتانسیل واقعی خود را از طریق سفر هنری خود آشکار میکند، و مصمم بود که به رشد خود ادامه دهد. #
یک روز، دل آر از اتاق هنر خود خارج شد و به دنیای بیرون رفت و مصمم بود که به عنوان یک هنرمند نامی برای خود دست و پا کند. او کار خود را به جهانیان ارائه کرد و سفر او به سمت هنرمند شدن به طور رسمی آغاز شده بود. #
دل آر به کار بر روی هنر خود ادامه داد و به خود فشار آورد تا بهتر شود و با هر اثری که خلق می کرد، اعتماد به نفس او افزایش می یافت. به زودی او به عنوان یک هنرمند مورد تحسین و احترام قرار گرفت و شور و خلاقیت او مورد تحسین همگان قرار گرفت. #
دل آر رویای خود را برآورده کرده بود و ثابت کرد که اگر کسی بخواهد تلاش کند و فداکار بماند، هر چیزی ممکن است. او استعدادها و علایق منحصربهفرد خود را پذیرفته بود و فرصتهای خلاقانه را برای خود باز کرده بود. از آن لحظه به بعد، او مصمم بود که مهم نیست که زندگی چه چیزی به او میدهد، همیشه برای یافتن شادی و رضایت به هنر خود روی میآورد. #