هدف پیروزی: رویای یک پسر به حقیقت پیوست
در محله ای فقیرنشین پسری زندگی می کرد که علیرغم سختی هایش آرزوی بردن جام فوتبال محلی را داشت.
او شب و روز تمرین می کرد و تمسخر همسالان خود را تحمل می کرد. اما پسر در برابر تمسخر آنها کر بود. چشمش به جایزه دوخته شد.#
روز جام محله فرا رسید. پسر با وجود اعصابش چکمه های کهنه اش را پوشید و آماده رویارویی با چالش بود.#
تیم پسر در حال باخت بود. تنها چند دقیقه مانده بود که او کنترل را در دست گرفت و یک گل غیرمنتظره و درخشان به ثمر رساند.
با گل خیره کننده او، تیم پسر برنده مسابقه شد. رویای او محقق شد، اما مهمتر از آن، او ثابت کرده بود که همه شک هایش اشتباه می کنند.
علیرغم شروع فروتنانهاش، پسر ثابت کرده بود که عزم راسخ و سخت کوشی میتواند به پیروزیهای غیرمنتظره منجر شود.
پیروزی شیرین بود، اما پسر می دانست که این تازه شروع است. رویای او برای بازی فوتبال حرفه ای هنوز در پیش است.#