نینجاهای لاک پشت و پسر توانا
در شهری که مردم عادی در آن زندگی می کردند، پسر جوانی به نام کاران متوجه شد که قدرت های خارق العاده ای دارد. یک روز او تصمیم گرفت از قدرت و توانایی های خود برای کمک به دیگران و تبدیل شدن به یک ابرقهرمان استفاده کند.#
کاران شایعاتی درباره زندگی گروهی از لاک پشت های نینجا با جنایت را شنید که در شهر زندگی می کنند. او که مشتاق بود از آنها یاد بگیرد و به تیم آنها بپیوندد، شهر را برای مخفیگاه مخفی آنها جستجو کرد.
هنگامی که کاران سرانجام با لاک پشت های نینجا ملاقات کرد، آنها تحت تاثیر قدرت های او قرار گرفتند و از او به تیم خود استقبال کردند. آنها با هم برای شکست دادن یک شرور شیطانی که شهرشان را تهدید می کرد، برنامه ریزی کردند.
کاران و لاک پشت های نینجا به طور خستگی ناپذیری تمرین کردند و مهارت های رزمی خود را به کمال رساندند و قدرت های خود را تقویت کردند. آنها می دانستند که برای شکست دادن دشمن خود باید به عنوان یک تیم با هم کار کنند.
بالاخره روزی فرا رسید که کاران و لاک پشت های نینجا با شرور روبرو شدند. آنها با استفاده از کار گروهی، هوش و شجاعت خود، با عوامل شیطان صفت مبارزه کردند.#
در یک نبرد شدید، کاران و نینجاهای لاک پشت شروع به غلبه بر شرور کردند و کار گروهی باورنکردنی و مهارت هایی را که در طول آموزش آموخته بودند به نمایش گذاشتند.
با شکست شرور، کاران و نینجاهای لاک پشت به خانه خود بازگشتند و می دانستند که شهر خود را نجات داده اند. کاران خود را به عنوان یک ابرقهرمان واقعی ثابت کرده بود و لاک پشت ها از او به عنوان بخشی از خانواده خود استقبال کردند.