نقاش مهتابی
روزی روزگاری دختر جوانی به نام محک بود که عاشق نقاشی بود. او آرزو داشت روزی یک هنرمند بزرگ شود و می خواست زیبایی آسمان شب را نقاشی کند.
محک هر شب نقاشی می کشید اما هیچ وقت از کارش راضی نبود. او معتقد بود که اگر بتواند زیبایی ماه را به خوبی به تصویر بکشد، هنرمند بزرگی خواهد شد.
یک شب که محک مشغول نقاشی بود، ستاره ای در آسمان ظاهر شد. او آرزویی کرد، به این امید که نقاش بهتری شود و زیبایی ماه را به تصویر بکشد.
صبح روز بعد، محک یک قلم موی جادویی بیرون پنجره اش پیدا کرد. این هدیه ای از ماه بود که به او کمک کرد تا به آرزویش برسد. او نمی توانست صبر کند تا نقاشی را شروع کند.#
با قلم موی جادویی، نقاشی های محک پیشرفت فوق العاده ای پیدا کرد. مردم از اطراف آمدند تا آثار هنری زیبای او را که آسمان شب را به تصویر میکشد تحسین کنند.
محک هرگز فراموش نکرد که استعداد او ناشی از تلاش و اراده است. او به تمرین و خلق هنرهای زیبا ادامه داد و دیگران را تشویق کرد تا رویاهای خود را دنبال کنند.
آثار هنری محک در همه جا شناخته شد و سرانجام آرزوی او برای تبدیل شدن به یک هنرمند بزرگ محقق شد. او با موفقیت زیبایی ماه را به تصویر کشیده بود و آن را با جهان به اشتراک گذاشته بود.