ندا، عاشق شبکه های اجتماعی
ندا دختر جوانی بود که دوست داشت وقت خود را در شبکه های اجتماعی بگذراند. او در فید خود ورق می زد، آخرین اخبار را دریافت می کرد و با دوستانش چت می کرد. او عاشق این بود که در ارتباط باشد و وقتی آنلاین بود احساس می کرد زندگی اش همیشه هیجان انگیز است.#
اگرچه ندا از گذراندن وقت خود در فضای مجازی لذت می برد، اما اغلب خود را به قدری در شبکه های اجتماعی خود جذب می کرد که وقت کمی برای چیزهای دیگر داشت. نمرات او شروع به ضعیف شدن کرد، و وقتی آنلاین نبود همیشه خسته و بی حال بود. ندا می دانست که وسواس او چه تاثیری دارد، اما به نظر نمی رسید این عادت را ترک کند.
یک روز پدر ندا به عنوان تنبیه گوشی او را از او گرفت. ندا در ابتدا ویران شد - به نظر می رسید زندگی او بدون تلفن او متوقف شده است. سپس به آرامی شروع به کاوش در دنیای اطراف خود کرد. او از بیرون رفتن، ساختن هنر خود و بازی با دوستانش لذت می برد.
ندا خیلی زود متوجه شد که هنوز می تواند از تلفن خود استفاده کند، اما با اعتدال بسیار بیشتر. او مطمئن شد که وقت خود را به صورت آفلاین با خانواده و دوستانش می گذراند و محدودیت هایی برای مدت زمانی که در رسانه های اجتماعی می گذراند تعیین کرد. ندا از این که وقتی تعادل مناسب زندگی خود را پیدا کرد چقدر احساس بهتری داشت شگفت زده شد.
ندا اگرچه سخت بود، اما به پیشرفت خود افتخار می کرد. او یک درس مهم آموخته بود - اینکه می تواند رابطه خود را با رسانه های اجتماعی کنترل کند و بین دنیای آنلاین و آفلاین خود تعادل پیدا کند. ندا قدرت اعتدال و اهمیت ارزش گذاری برای روابطی که با مردم در دنیای واقعی داشت را درک کرد.
ندا مصمم بود که دیگر هرگز اجازه ندهد شبکه های اجتماعی کنترل زندگی او را در دست بگیرند. او توانست از وابستگی خود به فناوری جلوگیری کند و اهمیت زندگی در لحظه حال را به خاطر بسپارد. ندا میدانست که بالاخره کنترلش را به دست آورده است.#
ندا در طول سفرش خیلی رشد کرده بود. اگرچه سخت بود، اما ارزشش را داشت. او یک درس مهم آموخته بود - اینکه میانه روی کلید داشتن یک رابطه سالم با رسانه های اجتماعی است. ندا از اینکه چقدر جلو رفته بود افتخار می کرد.#