نبرد زنبورهای قرمز
در باغی سرسبز، گروهی از کودکان شرقی با چهرههای سبز رنگ و موهای مجعد و تیره با شادی بازی میکردند، بیخبر از تهدیدی که در پیش بود. زنبورهای سرخ که به شادی خود حسادت میکردند، نقشه کشیدند تا بچهها را از باغشان دور کنند.
با ادامه بازی بچه ها متوجه نزدیک شدن زنبورهای قرمز شدند و ترس شروع به گسترش کرد. اما آنها به جای فرار ترجیح دادند با هم متحد شوند و برای دفاع از باغ عزیزشان برنامه ریزی کنند.#
بچه ها به این فکر افتادند که ملکه زنبورهای قرمز را مجذوب خود کنند، به این امید که بدون او زنبورها باغ را ترک کنند. تله ای با گلهای شیرین و عسل به عنوان طعمه گذاشتند و صبورانه منتظر ماندند.#
تله کار کرد و آنها زنبور ملکه قرمز را گرفتند! بچه ها خوشحال شدند، اما می دانستند که جنگ آنها هنوز تمام نشده است. زنبورهای قرمز باقیمانده با عصبانیت دایره ای می زدند و به دنبال ملکه خود می گشتند.#
بچه ها تصمیم گرفتند از دانش خود در مورد گیاهان محلی برای ایجاد یک دافع طبیعی برای دور کردن زنبورها استفاده کنند. مواد لازم را جمع کردند و دست به کار شدند.#
با آماده شدن ماده دافع، آنها شجاعانه با زنبورهای قرمز روبرو شدند و مخلوط را در جهت آنها اسپری کردند. به زودی زنبورها شروع به عقب نشینی کردند و باغ خود را ترک کردند و به سمت کوه ها رفتند.
بچه ها در دفاع از باغ خود موفق شده بودند و اهمیت اتحاد، نبوغ و حفاظت از خانه خود را آموختند. با رفتن زنبورهای قرمز، پیروزی خود را جشن گرفتند و به بازی ادامه دادند.