نازی – دختری که حیوانات را دوست داشت
نازی یک دختر جوان کنجکاو با قلبی بزرگ بود. او عاشق حیوانات بود و می خواست در مورد آنها بیشتر بداند. یک روز، او تصمیم گرفت به جنگل نزدیک سفر کند. او مصمم بود کاوش کند، چیزهای جدید بیاموزد و با حیواناتی که با آنها روبرو شده دوست شود. #
نازی سفر خود را در جنگل آغاز کرد و هیجان در سینه اش جوشید. به هر طرف که نگاه می کرد چیز جدید و جالبی می دید. یک روز، او به طور تصادفی با موجود عجیبی برخورد کرد که قبلاً هرگز ندیده بود. او با این موجود ارتباط برقرار کرد و تصمیم گرفت بماند و بیشتر با آن آشنا شود. #
نازی و موجود سریع با هم دوست شدند. او همه چیز را در مورد آن یاد گرفت و متوجه شد که یک موجود جادویی با توانایی های ویژه است. او همچنین یک درس ارزشمند آموخت - اینکه همه موجودات، بزرگ یا کوچک، سزاوار عشق و احترام هستند. #
نازی از این موجود تشکر کرد که به او در مورد اهمیت دوست داشتن و احترام به همه موجودات آموزش داده است. او آن را در آغوش گرفت و خداحافظی کرد و در حالی که قلبش پر از شادی و سپاس بود راهی خانه شد. #
نازی متوجه شد که در طول سفر درس های مهمی آموخته است و این درس ها برای همیشه با او خواهد ماند. او مصمم بود که آنها را با هر کسی که میشناسد در میان بگذارد و همچنان به همه موجوداتی که با آنها برخورد کرد احترام و مهربانی نشان دهد. #
نازی به خانه خود بازگشت، فردی جدید و دلسوزتر. او عهد کرد که همیشه نسبت به همه موجودات، چه کوچک و چه عجیب، مهربانی و همدلی نشان دهد. #
سفر نازی به او اهمیت مهربانی و درک با همه موجودات را آموخت و این که ما همیشه باید تلاش کنیم تا نسبت به حیواناتی که در جهان با آنها شریک هستیم احترام و عشق نشان دهیم. #