مکعب زرد مرموز
یک بار در یک شهر کوچک، یک پسر جوان کنجکاو مکعب زرد پر از سوراخ را کشف کرد. او مجذوب شده بود و می خواست در مورد آن بیشتر بداند.#
او تصمیم گرفت مکعب را نزد بزرگ شهر دانا ببرد و او را به یک کتابخانه مخفی پر از کتاب های باستانی درباره تاریخ شهرشان راهنمایی کرد.
وقتی کتابها را مطالعه میکرد، به طور تصادفی به نقشهای برخورد کرد که مکانی مخفی را در جنگل نزدیک نشان میداد، جایی که انرژی اسرارآمیز مکعب از آنجا میآمد.
روز بعد، پسر به جنگل رفت و محل مخفی را پیدا کرد. در آنجا او با موجودات مرموز دیگری آشنا شد که مکعب هایی مانند او داشتند.
موجودات توضیح دادند که مکعب های آنها نشان دهنده دوستی و اتحاد است. هرچه دوستان بیشتری پیدا کردند، مکعب هایشان قوی تر و درخشان تر می شد.
پسر قول داد که قدرت دوستی را با مردم شهرش به اشتراک بگذارد. او و مخلوقات با هم کار کردند تا پیام را منتقل کنند.#
با گذشت زمان، تمام شهر گرد هم آمدند و مکعب های اسرارآمیز بیش از همیشه درخشیدند و قدرت دوستی را به همه یادآوری کردند.