لطفا تلفن همراه خود را بچرخانید.
منتظر معجزه
روزی روزگاری در دهکده ای کوچک دختری زندگی می کرد که عشق عمیقی به پدر بیمارش داشت. هر روز از او مراقبت می کرد و برای بهبودی او دعا می کرد.
دعای این دختر به یک رسم روزانه تبدیل شد، زیرا او هیچ روزی را برای درخواست سلامتی پدرش از دست نداد. ایمان و عشق تزلزل ناپذیر او به پدرش قدرت داد تا به مبارزه ادامه دهد.
با تبدیل شدن روزها به هفته ها و هفته ها به ماه ها، دختر همچنان به دعا و مراقبت از پدرش ادامه داد. ته قلبش ایمان داشت که روزی دعایش مستجاب خواهد شد.
یک شب جادویی، در حالی که دختر مشغول دعا بود، نور ملایم و گرمی او را فرا گرفت. او احساس امید وصف ناپذیری داشت و می دانست که به زودی دعاهایش مستجاب خواهد شد.
در کمال تعجب او، روز بعد، پدرش علائم بهبودی را نشان داد. سلامتی او شروع به بهتر شدن کرد و هر روز که می گذشت قوی تر می شد.
به نظر یک معجزه بود و ایمان دختر پاداش گرفت. بهبودی پدرش ادامه داشت و خیلی زود توانست تختش را رها کند و در کنار دختر مهربانش از زندگی لذت ببرد.
پافشاری، صبر و ایمان بی دریغ دختر جوان به نماز درس ارزشمندی به او داد: گاهی تنها چیزی که نیاز داریم کمی صبر و توکل به یاری الهی است.
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.