ملودی در قلب
در یک شهر کوچک دختری زندگی می کرد که موسیقی را بیش از هر چیز دوست داشت. او هر روز ویولن خود را می نواخت و فضا را با ملودی های شیرین پر می کرد. او آرزو داشت روزی یک نوازنده مشهور شود.
یک روز او در مورد یک مسابقه موسیقی معتبر شنید. جایزه کمک هزینه تحصیلی برای یک مدرسه موسیقی برتر بود. او که هیجان زده بود، تصمیم گرفت شرکت کند، زیرا می دانست این شانس او برای درخشش است.
او روز و شب تمرین می کرد و روی قطعه ای عالی برای نواختن در مسابقه کار می کرد. انگشتان او به زیبایی روی سیم های ویولن حرکت می کردند و آهنگ های دلربایی ایجاد می کردند.
در روز مسابقه، او عصبی بود اما مصمم بود. وقتی روی صحنه رفت، قلبش به تپش افتاد، اما نفس عمیقی کشید و شروع به نواختن ملودی جذاب خود کرد.
اجرای او تماشاگران و داوران را مجذوب خود کرد. احساسات در موسیقی او در همه طنین انداز شد و آنها را در هیبت فرو برد. او قطعه خود را با تشویق شدید تمام کرد.#
داوران نتایج را اعلام کردند و او برنده مسابقه شد! سخت کوشی، فداکاری و عشق او به موسیقی او را به پیروزی رسانده بود. او خیلی خوشحال بود، رویاهایش به حقیقت می پیوندند.#
با بورس تحصیلی، او به دنبال اشتیاق خود برای موسیقی، یادگیری و رشد به عنوان یک موسیقیدان ادامه داد. عشق او به موسیقی تنها قوی تر شد و ثابت کرد که اراده و فداکاری همه چیز را تسخیر می کند.