ملودی جنگل طلسم شده
روزی روزگاری دختری کنجکاو و ماجراجو بود که با خواهر کوچکش در دهکده ای عجیب زندگی می کرد. دختر موهای بلند طلایی و چشمان روشن داشت.#
یک بعدازظهر آفتابی، دختر تصمیم گرفت خواهرش را به ماجراجویی ببرد تا جنگل اطراف را کشف کند. آنها یک کوله پشتی پر از تنقلات و یک نقشه آوردند.
همانطور که آنها به عمق جنگل رفتند، مجذوب گیاهان غیرعادی و موجودات جادویی شدند که در سفر خود با آنها روبرو شدند.
ناگهان به بیشه ای دلربا برخورد کردند. باد آرامی می وزد و آهنگی جادویی شنیدند. دختر متوجه شد که موسیقی از خواهرش می آید.#
با این حال، آنها به زودی متوجه شدند که از مسیر برنامه ریزی شده خود بسیار دور شده اند. دختر که مصمم به محافظت از خواهرش بود، شجاعت او را جمع کرد و سعی کرد راه بازگشت را پیدا کند.
پس از یک سفر طولانی، آنها سرانجام راه بازگشت به روستای خود را پیدا کردند، با آهنگی که قلب خواهرش را مسحور کرد. دختر به خاطر هدیه خواهرش احساس قدردانی کرد.#
خواهرها به خانه برگشتند، پیوندشان قوی تر از همیشه بود. دختر اهمیت مراقبت و محافظت از خواهر کوچکش را یاد گرفته بود، مهم نیست که زندگی آنها را به کجا می برد.