معجزه ملودی
روزی روزگاری پسر جوانی با موهای مجعد مشکی بود که همه چیز موسیقی را دوست داشت. او هر روز ساعت ها را صرف تمرین سازهای مختلف می کرد و آرزو می کرد روزی تبدیل به یک سوپراستار شود.
یک روز، پسر در مورد یک مسابقه موسیقی سراسری شنید. او با هیجان تصمیم گرفت که شرکت کند، به این امید که این یک استراحت بزرگ او باشد. او روز و شب تمرین می کرد و عملکرد خود را کامل می کرد.#
در روز مسابقه، پسر احساس می کرد عصبی است اما آماده است. همانطور که روی صحنه ایستاده بود، نفس عمیقی کشید، چشمانش را بست و با تمام وجود شروع به نواختن گیتار کرد.
اجرای این پسر چیزی جز جادویی نبود. حضار مسحور شدند و او مورد تشویق ایستاده قرار گرفت. اما رقابت سختی بود و داوران تصمیم سختی داشتند.
در نهایت پسر در مسابقه برنده نشد. او احساس ناامیدی می کرد، اما می دانست که تمام توانش را گذاشته است. او قول داد که به سختی کار کند و رویاهایش را دنبال کند، مهم نیست که چه باشد.#
فداکاری و اشتیاق پسر بی تاثیر نبود. تهیه کننده معروفی که در مسابقه شرکت کرده بود به او مراجعه کرد و به او فرصتی داد تا آهنگی را در استودیوی خود ضبط کند.
این فرصت منجر به آغاز سفر باورنکردنی پسر در صنعت موسیقی شد. او تبدیل به درخشان ترین ستاره شد و به دیگران الهام بخشید تا رویاهای خود را دنبال کنند، درست مانند او.#