مردی به نام جعفر و شکار او برای خانه
جعفر آدم جاه طلبی بود. او در شغل خود به عنوان یک معمار سخت کار کرد و رویاهایش برای داشتن یک خانه خوب برای خودش او را با انگیزه و امیدوار نگه داشت. جعفر هر چقدر هم پول به دست آورد، هرگز نتوانست آنقدر پس انداز کند تا خانه مورد نظرش را بخرد. #
زمانی که دوستان و خانوادهاش راهحلهای جایگزین پیشنهاد میکردند، جعفر همیشه امتناع میکرد. او می خواست برای خودش خانه ای بخرد و هیچ چیز مانع او نمی شد. او بیشتر به بانک رفت و در سمینارها و کارگاه های مالی شرکت کرد و در مورد روش های مختلف برای پس انداز پول تحقیق کرد. #
یک روز جعفر به راه حلی برخورد کرد که خیلی خوب به نظر می رسید که درست باشد - راهی برای گرفتن وام که به او کمک می کرد تا بتواند خانه ای بخرد. او ابتدا مشکوک بود، اما پس از انجام تحقیقات، تصمیم گرفت آن را امتحان کند. #
بالاخره جعفر با کمک قرض و زحمات خود توانست خانه آرزوهایش را بخرد. او به قدری هیجان زده بود که بالاخره توانست جایی داشته باشد که آن را خودش بنامد. #
با گذشت سالها، جعفر از تصمیمی که گرفته بود سپاسگزار بود - به جای اتکا به وام، پول پس انداز کرد. او می دانست که در دراز مدت برای او و خانواده اش مفیدتر خواهد بود. #
جعفر نه تنها به هدف خود یعنی خانه دار شدن رسیده بود، بلکه درس ارزشمندی نیز آموخته بود - اینکه با فداکاری و تلاش، هر چیزی ممکن است. #
داستان جعفر ثابت می کند که با فداکاری و تلاش هرکسی می تواند پول پس انداز کند و به اهداف خود برسد. #