مدافع شجاع
در شهری پر جنب و جوش، قهرمان شجاع ما مراقب بیگناهان بود. او قوی، مهربان بود و به عدالت برای همه اعتقاد داشت. او چراغ امید مستضعفان بود.#
یک روز متوجه شد که چند قلدر پسر جوانی را می چینند. قهرمان ما تصمیم گرفت مداخله کند و از ضعیفان محافظت کند.#
با یک جهش، قهرمان ما بین قلدرها و پسر ترسیده فرود آمد. او شجاعانه با قلدرها روبرو شد و از آنها خواست که آنجا را ترک کنند.
قلدرها تمسخر می کردند اما پنهانی می ترسیدند. آنها انتظار نداشتند کسی در مقابل آنها بایستد. قهرمان ما بدون ترس به آنها خیره شد.#
قلدرها با دیدن شجاعت او عقب نشینی کردند. آنها فرار کردند و قول دادند که دیگر برای پسر جوان مشکلی ایجاد نکنند.#
پسر با خیال راحت از قهرمان ما تشکر کرد. قهرمان ما لبخند زد و پسر را تشویق کرد که همیشه در برابر بی عدالتی بایستد.#
قهرمان شجاع ما به محافظت از بیگناهان ادامه می دهد و به آنها یادآوری می کند که ایستادگی برای خود واقعی ترین شکل شجاعت است.