مدافع شجاع
در سرزمینی جنگزده، پسر جوانی به نام مهدی با موهای سیاه و چشمان قهوهای در آرزوی دفاع از میهن خود در برابر تروریستهای بیرحمی بود که امنیت آن را تهدید میکردند. او عهد کرد که به یک سرباز قدرتمند و شجاع تبدیل شود.
مهدی بی وقفه کار می کرد و مهارت های خود را تقویت می کرد و قدرت خود را تقویت می کرد. سرانجام به ارتش پیوست و نشان داد که یک جنگنده نترس و استراتژیک است. هم رزمانش به او به عنوان یک رهبر واقعی نگاه می کردند.
روزی یگان مهدی مأموریت یافت تا به سنگر دشمن نفوذ کند و شهروندان بی گناه گروگان را نجات دهد. ماموریت خطرناک بود اما مهدی مصمم بود موفق شود و از وطنش محافظت کند.
با نزدیک شدن به قرارگاه دشمن، یگان مهدی با تله ها و کمین های متعدد مواجه شد. او به طرز زیرکانه ای فهمید که چگونه از آنها اجتناب کند و آنها را خلع سلاح کند و تحسین همرزمانش را به دست آورد و جان بسیاری را نجات داد.#
یگان مهدی در حین انجام ماموریت با گروهی از تروریست ها مواجه شد. مهدي بدون معطلي شجاعانه به جلو رفت و سخت جنگيد و به هم رزمانش الهام بخشيد تا با تمام توان بجنگند.
یگان مهدی با شجاعت و فداکاری فراوان، تروریست ها را شکست داد و گروگان ها را نجات داد. اما در لحظات پایانی نبرد، مهدی به شدت مجروح شد و میدانست که از پسش برنمیآید.
مهدی قهرمانی از دنیا رفت و میراث او در قلب کسانی که نجات داد و سربازانی که در کنارش جنگیدند زنده است. او مظهر روح واقعی میهن پرستی، عشق به میهن و انسانیت بود.