مخفیگاه جنگل طلسم سامیه
روزی روزگاری در دهکده ای کوچک، دختری کنجکاو و ماجراجو با موهای مشکی رویای داشتن کلبه مخفی خود را در جنگل داشت.
یک روز، او تصمیم گرفت برای یافتن مکان مناسب برای کابین خود به اعماق جنگل بپردازد. او مقداری غذا و یک نقشه بسته بندی کرد و راهی سفر شد.
وقتی به عمق جنگل قدم میزد، دختری با موهای مشکی، باغی پنهان پر از گلهای زیبا و رنگارنگ را پیدا کرد که تا به حال ندیده بود. او شگفت زده شد.#
دختر مسیر پر پیچ و خمی را دنبال کرد که او را به رودخانه ای درخشان و شفاف هدایت کرد. او برای نوشیدن آب ایستاد و به سفر خود ادامه داد.
ناگهان، او به طور تصادفی به یک کابین چوبی دنج احاطه شده توسط گل های دلربا و درخشان برخورد کرد. دختری با موهای مشکی میدانست که اینجا بهترین مکان برای مخفیگاهش است.
او روز را صرف تزئین کابین با گل های رنگارنگی که در باغ پنهان پیدا کرد، گذراند و آن را واقعاً به مخفیگاه مخفی خود تبدیل کرد.
از آن روز به بعد، دختر با موهای مشکی هر زمان که به یک فرار آرام از دنیا یا یک ماجراجویی هیجان انگیز نیاز داشت، از مخفیگاه جنگلی مسحور خود دیدن می کرد.