محمد جاوید وارد دنیای دایناسورها می شود
محمد جاوید همیشه به دایناسورها علاقه داشت. او هر کتابی را که در مورد موجودات ماقبل تاریخ به دستش می رسید می خواند و رویای کشف رازهایی در مورد آنچه میلیون ها سال پیش روی داده بود را در سر می پروراند. یک روز رویاهای او به واقعیت تبدیل شد. #
محمد جاوید راهی دنیای دایناسورها شد و مصمم بود تمام رازهایی را که آنها پنهان کرده بودند کشف کند. او از موجودات غول پیکر شگفت زده شد و از قدرت و لطف آنها شگفت زده شد. او مصمم بود که درباره آنها بیشتر بیاموزد و برنامه ریزی کرد تا هر گوشه از جهان را که پشت سر گذاشته بودند کشف کند. #
محمد جاوید به سراسر جهان سفر کرد، از مکان های باستانی بازدید کرد و حقایق جدیدی در مورد موجودات مرموز کشف کرد. او مصمم بود که اسرار گذشته آنها را باز کند و بفهمد که چرا آنها منقرض شده اند. در حین سفر متوجه شد که انسان ها تا حدودی مقصر ناپدید شدن این موجودات هستند. #
محمد جاوید از حقیقتی که کشف کرد ناراحت بود، اما می دانست که باید دست به کار شود. او تصمیم گرفت پیام حفاظت را منتشر کند و به دیگران بیاموزد که چگونه اقدامات آنها می تواند بر محیط زیست تأثیر بگذارد. او اهمیت حفاظت از سیاره زمین و عدم تکرار اشتباهات گذشته را موعظه کرد. #
محمد جاوید مصمم بود که دانش خود را به اشتراک بگذارد و به حفاظت از سیاره کمک کند. او به زادگاهش بازگشت و یک سازمان حفاظت از محیط زیست راه اندازی کرد. او از کوچک شروع کرد، اما به زودی پیام او به گوش رسید. سازمان او پیام حفاظت را منتشر کرد و به نجات جهان از بلایای آینده کمک کرد. #
سفر محمد جاوید به نتیجه رضایت بخشی رسیده بود و او می دانست که می تواند تفاوت واقعی ایجاد کند. او اسرار دایناسورها را کشف کرده بود و قدرت حفاظت را کشف کرده بود. همانطور که به مسیر خود نگاه می کرد، می دانست که کار درست را انجام داده است. #
محمد جاوید دری را به سوی دنیایی از دانش و فهم گشوده بود. او آموخته بود که حتی یک نفر می تواند تفاوت ایجاد کند و مردم با هم می توانند سیاره را از بلایا محافظت کنند. او به یک نگهبان محیط زیست تبدیل شده بود و آماده بود تا برای آینده آن بجنگد. #