ماموریت معجزه نوروز: سفری برای لبخند زدن دوباره به کودکان
نوروز پسر جوانی بود که سرشار از عشق به ماجراجویی و اشتیاق به شاد کردن کودکان بود. هر سال به دبستان محل سفر می کرد و شادی و خنده را برای بچه ها به ارمغان می آورد. اما امسال چیزی متفاوت بود. او تصمیم گرفته بود روز کودک را از نو بسازد. وقتی وارد مدرسه میشد، بچهها را دید که دستههایی دور هم جمع شدهاند و درباره تنقلات مورد علاقهشان بحث میکنند. او می دانست که باید سریع عمل کند!#
نوروز برنامه داشت. سریع بچه ها را جمع کرد و به حیاط آورد. او سبدهای میوه و شیرینی بسته بندی کرده بود و یک پتوی پیک نیک پهن کرده بود. بچه ها همه با اشتیاق دور هم جمع شده بودند و چشمانشان از کنجکاوی و هیجان برق می زد. نوروز لبخندی زد و نقشه اش را برایشان توضیح داد. قرار شد بچه ها به نوبت هفت اقلام مختلف را از سبد او بردارند و از بین وسایل یک ماندالا بسازند. او امیدوار بود که این باعث شادی آنها شود و به آنها نشان دهد که حتی کوچکترین اعمال می تواند زیبایی را به جهان بیاورد. #
بچه ها خیلی زود مشغول چیدن تنقلات مختلف و چیدن آنها به شکلی پیچیده شدند. برخی از موارد مورد علاقه سیب، خرما، انجیر، زردآلو، انگور، دانه کدو تنبل و علف بودند - اما نه دقیقاً یکسان. وقتی بچه ها شروع به ساختن ماندالا کردند، نوروز با غرور و شادی تماشا می کرد. از اینکه آنها را تا این حد درگیر و هیجان زده در کارشان می دید خوشحال بود. #
بعد از چند ساعت بالاخره ماندالا کامل شد. بچه ها از شاهکارشان از غرور و رضایت می درخشیدند. نوروز شادی و شادی را در چشمان آنها می دید و احساس رضایت عمیقی در او ایجاد می کرد. او می دانست که تصمیم درستی گرفته است. این یک ماموریت معجزه آسا بود که موفق شده بود دوباره بچه ها را لبخند بزند. #
بچه ها از نوروز بابت تجربه فوق العاده تشکر کردند و خداحافظی کردند. وقتی رفتن آنها را تماشا می کرد، احساس می کرد که زندگی آنها را برای بهتر شدن تغییر داده است. او از موفقیت خود خوشحال و راضی بود و به او انگیزه داده بود که به رسالت خود برای خوشبختی در جهان ادامه دهد. #
نوروزی به رسالت خود در شادی و لبخند زدن کودکان ادامه داد. او مصمم بود که هر جا که رفت نور و امید بیاورد و با تلاشش در زندگی صدها کودک تحول ایجاد کرد. مهربانی کوچک او یادآور این بود که حتی ساده ترین حرکات می تواند زیبایی و امید را به جهان بیاورد. #
سفر او یادآور این بود که مهم نیست کجا می روید، مهم نیست با چه کسی ملاقات می کنید، همیشه سعی کنید مهربان، سخاوتمند و فهمیده باشید. شما هرگز نمی دانید که یک عمل کوچک مهربانی چه کاری می تواند انجام دهد و تاثیری که می تواند داشته باشد. مأموریت نوروزی گواه این امر بود. #