ماریا مار شجاع
در جنگلی دور افتاده، مار کنجکاویی به نام ماریا زندگی می کرد. او عاشق کاوش در محیط زیبا و کشف اسرار پنهان جنگل بود. یک روز، ماریا متوجه شد که دود از دور بلند می شود.
ماریا شجاعانه تصمیم گرفت دود را بررسی کند. وقتی نزدیک تر می شد، متوجه شد که جنگل آتش گرفته است! ماریا که مصمم بود خانه اش را نجات دهد، به فکر راه هایی برای خاموش کردن شعله های آتش افتاد.
ماریا رودخانه ای را به یاد می آورد که اغلب از آن بازدید می کرد. او فکر کرد که اگر بتواند آب رودخانه را تغییر دهد، ممکن است بتواند آتش را خاموش کند. او بدون اتلاف وقت، مأموریت خود را آغاز کرد.#
ماریا با پشتکار و نبوغ سنگ ها را جابجا کرد، کانال هایی حفر کرد و از بدن خود به عنوان پلی برای هدایت جریان رودخانه به سمت آتش استفاده کرد. کم کم شعله های آتش شروع به ضعیف شدن کرد.#
همانطور که ماریا به تلاش های خود ادامه داد، حیوانات از سراسر جنگل به او پیوستند. آنها شجاعت و اراده او را تحسین می کردند و می خواستند به نجات خانه خود نیز کمک کنند. آنها با هم پیشرفت بیشتری کردند.#
سرانجام آب رودخانه تغییر مسیر داده شده به آتش رسید و شعله های آتش را خاموش کرد و جنگل را نجات داد. ماریا و دوستان جدیدش موفق شده بودند! اهالی جنگل با تشکر از کار گروهی خود، پیروزی خود را جشن گرفتند.#
از آن روز به بعد، ماریا به مار شجاع معروف بود و همه حیوانات جنگل او را تحسین می کردند و به او احترام می گذاشتند. او ثابت کرد که با شجاعت، خلاقیت و کار گروهی، همه چیز ممکن است.