ماجراهای یوس پلونگو: یک طاووس ایرانی پیروز می شود
یوس پلونگو طاووس شجاع و ماجراجو ایرانی خانه اش را نگاه کرد. گستره وسیع کوههای باشکوه، درختان سرسبز و تپههای غلتان، منظرهای قابل مشاهده بود. او میدانست که مسئولیت حفاظت از این سرزمین زیبا را بر عهده دارد، اما میخواست بیشتر از این کار کند. یوس پلانگو میل داشت که کاوش کند و ببیند دنیای فراتر از خانه او چه چیزی برای ارائه دارد. #
یوس پلانگو هیچ ایده ای از آنچه در پیش است نداشت، اما پر از هیجان و انتظار بود. نفس عمیقی کشید و بالهایش را باز کرد و شروع به اوج گرفتن در آسمان کرد. پرهای او زیر آفتاب صبح می درخشیدند و از منظره باورنکردنی خانه اش در پایین تر از آن بسیار شگفت زده شده بود. #
در حین پرواز، یوس پلونگو متوجه چیز عجیبی در دوردست شد. این کوه سیاه بزرگ و با ابهت بود که کاملاً پوشیده از دود و آلاینده بود. او با اندوه عمیقی پر شد زیرا متوجه شد که این عامل تخریب خانه محبوبش بوده است. #
یوس پلانگو می دانست که باید سریع عمل کند و تا آنجا که می توانست به سمت کوه پرواز کرد. او بر روی قله فرود آمد و شروع به انتشار خبر نابودی سرزمینش کرد. Yous Plongo از تمام حیوانات و موجوداتی که در مناطق مجاور زندگی می کنند تماس گرفت و از آنها خواست تا در ساختن موضع به او بپیوندند. #
موجودات به خواهش یوس پلانگو گوش دادند و به زودی کوه با گروه بزرگی از حیوانات که مصمم به ایجاد تفاوت بودند پر شد. آنها با هم کار کردند تا کوه را تمیز کنند و خانه خود را از آلاینده ها و مه دود پس بگیرند. #
پس از روزها تلاش، سرانجام کوه پاک شد و زمین به زیبایی طبیعی خود بازگشت. یوس پلونگو مملو از غرور بود، زیرا می دانست که نقش خود را برای محافظت از خانه خود و موجوداتی که به آن وابسته بودند انجام داده است. #
یوس پلونگو اهمیت مراقبت از محیط زیست و حیواناتی را که در آن زندگی می کنند، از نزدیک دریافته بود. او با هدفی تازه به خانه بازگشت و عزم خود را برای ادامه دادن نقش خود در حفاظت از سرزمینی که دوست داشت انجام داد. #