ماجراهای پرتو ماه
روزی روزگاری در یک شهر کوچک، دختر جوانی با موهای قهوه ای آرزوی سفر به ماه را در سر می پروراند. هر شب او به آسمان خیره می شد و تمام شگفتی هایی را که می توانست کشف کند تصور می کرد.
یک شب، دختر یک نقشه مخفی را که در اتاق زیر شیروانی خود پنهان شده بود، کشف کرد. نقشه یک مسیر پنهان به ماه را نشان می داد. او با هیجان تصمیم گرفت بزرگترین ماجراجویی زندگی خود را آغاز کند.
سفر او در یک جنگل جادویی پر از گل های درخشان و موجودات مرموز آغاز شد. او شجاعانه از پلی ساخته شده از غبار ستاره گذشت و به سفر خود به سمت ماه ادامه داد.
سپس دختر با یک چالش روبرو شد - او باید از یک کوه غول پیکر ساخته شده از صخره های ماه بالا می رفت. با قاطعیت به قله رسید و موشکی پیدا کرد که او را به ماه می برد.
هنگامی که او در فضا با موشک اوج می گرفت، دختر از منظره خیره کننده زمین شگفت زده شد. رویای او در حال تبدیل شدن به واقعیت بود، و او نمی توانست صبر کند تا سطح ماه را کشف کند.
پس از فرود بر روی ماه، این دختر باغ های زیبای قمری و موجودات ماه دوستانه را کشف کرد. او سطح ماه را کاوش کرد و از دوستان جدیدش در مورد تاریخچه جذاب آن مطلع شد.
با ارضای کنجکاوی او و یافتن دوستان جدید، دختر به خانه بازگشت تا ماجراجویی شگفت انگیز خود را به اشتراک بگذارد. او با الهام گرفتن، زندگی خود را وقف اکتشاف فضا و جستجوی دانش کرد.