ماجراهای ناگوار دختر رنگین کمان
در شهری پر جنب و جوش دختری منحصر به فرد به نام آریانا زندگی می کرد که به دختر رنگین کمان معروف بود. او با موهای رنگارنگ و چشمانش در میان ساختمان های خاکستری کسل کننده خودنمایی می کرد. او گل فروخت و روز مردم را روشن کرد.#
یک روز آریانا در حین فروش گل متوجه پیرزنی شد که در حال تقلای عبور از خیابان بود. او میل شدیدی برای کمک احساس کرد و ماهیت همدلانه اش را برجسته کرد.
آریانا ناگهان وارد عمل شد و به خانم مسن کمک کرد که با خیال راحت از خیابان عبور کند. او از گل هایش برای کنترل ترافیک استفاده کرد و قدرت منحصر به فرد خود را آشکار کرد.
پیرزن با سپاسگزاری از آریانا تشکر کرد و یک بوته گل خرید. آریانا احساس خوشبختی کرد. اما سفر رنگارنگ او تازه شروع شده بود.#
اخبار مربوط به اقدام قهرمانانه آریانا پخش شد. به زودی، مردم شروع به شناخت او به عنوان یک ابرقهرمان محلی کردند و باعث شد فروش گل او افزایش یابد.
آریانا کمک کردن را بیشتر از معروف شدن دوست داشت. با این حال، او از موقعیت جدید خود برای گسترش مثبت و مهربانی در سراسر شهر استفاده کرد.
آریانا، دختر رنگین کمان، به همه یاد داد که حتی کوچکترین مهربانی هم قدرت تغییر دنیا را دارد.