ماجراهای علی در زمین خودرو
در یک شهر آرام پسری به نام علی زندگی می کرد که به عشقش به ماشین معروف بود. روزهای او پر از رویاهای رانندگی با اتومبیل های مختلف بود.
یک روز او یک ماشین قدیمی و دور ریخته شده را در حیاط خانه اش پیدا کرد. هیجان زده تصمیم گرفت با دستانش درستش کند.#
برخی از دوستان به ماشین علی خندیدند و آن را «سطل زنگار» خطاب کردند. علی بدون دلسردی تمام انرژی خود را روی پروژه خود ریخت.#
علی پس از ماه ها کار سخت از خودروی براق و نوسازی شده خود رونمایی کرد. دوستانش شگفت زده شدند و به خاطر تمسخر قبلی خود عذرخواهی کردند.
علی به موفقیت خود افتخار می کرد. او یک سطل زنگار را به یک ماشین رویایی تبدیل کرده بود.#
یک روز، ماشین علی برنده یک نمایشگاه خودرو در سطح شهر شد. ماشین او گواهی بر فداکاری و سخت کوشی او بود.#
از آن روز هیچکس به خواب علی نخندید. همه به علاقه و تلاش او احترام می گذاشتند. پسر ما علی الهام بخش شهر شده بود.