ماجراهای سبز نازنین در رشت
نازنین آزادی ارائه شده توسط طبیعت را دوست داشت. جنگل های رشت شهربازی او بود. او تصمیم گرفت که با کوله پشتی سبزش آماده یک ماجراجویی روزانه شود.#
نازنین جویبار زیبایی پیدا کرد. زانو زد و اجازه داد آب خنک بین انگشتانش جاری شود و به آرامشی که طبیعت ارائه شده لبخند زد.#
نازنین در حالی که جویبار را دنبال می کرد، مسیری پوشیده از گل های پر جنب و جوش پیدا کرد. او زانو زد تا رنگ های زنده آنها را تحسین کند و عطر تازه آنها را استشمام کند.
نازنین ناگهان صدای خش خش شنید. برگشت و خرگوش ترسیده را دید. او از محتویات کوله پشتی خود برای آرام کردن و غذا دادن به موجود کوچک استفاده کرد.
خرگوش دوباره به جنگل پرید و نازنین هم کنجکاو دنبالش کرد. او درختی کهنسال با سوراخ پیدا کرد، خانواده ای خرگوش به او نگاه می کردند.
روز به پایان می رسید. نازنین نشست و به تماشای مناظر و صداهای جنگل نشست و با طبیعت یکی شد.#
نازنین با دل پر از تجربیات جدید به خانه بازگشت. او به خود قول داد که روز بعد بیشتر کاوش کند، زیرا عشق به طبیعت اکنون بخشی از وجود او شده بود.