باران دختر جوانی بود که حیوانات را بیش از هر چیز در دنیا دوست داشت. او علاقه زیادی به مراقبت از حیوانات داشت و آرزو داشت روزی دامپزشک شود. یک روز او تصمیم گرفت برای دیدن آنچه می تواند در مورد حیوانات بیاموزد به یک ماجراجویی برود. چمدانش را با وسایلی جمع کرد و با خانواده اش خداحافظی کرد و به راه افتاد. #