ماجراهای آراد: آموزش کنترل خشم
آراد پسری خوش قلب و خوش قلب بود. او همیشه ملایم و مطیع بود، اما بعد از دو سال زندگی چیزی تغییر کرد. بدون هشدار، او شروع به احساس عصبانیت و ناامیدی تمام مدت کرد. مهم نیست که چه اتفاقی می افتد، او احساس می کرد که بیشتر و بیشتر غرق در عصبانیت می شود. آراد نمیدانست چرا چنین احساسات شدیدی را احساس میکند و خیلی زود متوجه شد که کنترل خود را از دست داده است.
آراد ترسیده بود. او هرگز تا این حد از کنترل خارج نشده بود. او همیشه توانسته بود آرام بماند، مهم نیست چه اتفاقی می افتاد. اما حالا هر چقدر هم تلاش کرد نتوانست جلوی عصبانیتش را بگیرد. آراد ناامید بود که بتواند کنترل خود را دوباره به دست بیاورد، اما نمی دانست چگونه.#
روزی آراد از خانواده اش کمک گرفت. او احساسات خود را توضیح داد و از او راهنمایی خواست. والدین او درک و حمایت بودند و به او کمک کردند تا راه هایی برای آرام ماندن و کنترل خود بیابد. آراد تمرینات تنفس عمیق و تمرکز حواس را انجام داد و به تدریج توانست احساسات خود را بهتر مدیریت کند.#
آراد از تفاوت این تکنیک ها در زندگی او شگفت زده شد. احساس کرد عصبانیتش از بین می رود و خودش را بیشتر و بیشتر می خنداند. او در نهایت توانست کنترل احساسات خود را دوباره به دست بگیرد و هر اتفاقی بیفتد آرام بماند.#
آراد از حمایت و راهنمایی خانواده اش بسیار سپاسگزار بود. او همچنین متوجه شد که با وجود اینکه نمیتواند همیشه آنچه را که برایش اتفاق میافتد کنترل کند، اما میتواند واکنش خود را به آن کنترل کند. او مصمم بود به تمرین تکنیک هایی که آموخته بود تا کنترل احساسات خود را حفظ کند.#
سفر آراد درس مهمی به او داد - اینکه مهم نیست چقدر چیزها ممکن است دشوار به نظر برسند، همیشه میتوان کنترل احساسات و واکنشهایمان را در دست داشت. این دانش جدید نه تنها به آراد کمک کرد تا تعادل و آرامش بیشتری داشته باشد، بلکه او را تشویق کرد تا به خود ایمان داشته باشد و به غرایزش اعتماد کند. #
از آن زمان به بعد، آراد تصمیم گرفت شرایط سخت را با درک و شفقت مدیریت کند. او به قدرت یادگیری کنترل خشم و استفاده از آن به نفع خود پی برده بود. آراد از پیشرفتی که کرده بود خوشحال و مفتخر بود و از اینکه ببیند آینده چه خواهد شد، هیجان زده بود.