لطفا تلفن همراه خود را بچرخانید.
ماجراجویی Whispering Woods
در دهکده ای کوچک، پسر جوانی با موهای سیاه زندگی می کرد که کنجکاو و ماجراجو بود. یک روز از پدربزرگش داستانی در مورد Whispering Woods جادویی شنید و تصمیم گرفت آن را کشف کند.
پسر با یک کوله پشتی پر از وسایل ضروری، راهی سفر شد. وقتی وارد جنگل نجوا شد، متوجه شد که درختان به نظر می رسد رازهایی را با هم زمزمه می کنند.
ناگهان پسر در مسیر با یک دوشاخ مواجه شد. مطمئن نبود به کدام سمت برود، نفس عمیقی کشید و به زمزمه درختان گوش داد. به نظر می رسید او را راهنمایی می کردند، پس راه چپ را انتخاب کرد.#
همچنان که ادامه می داد، با نهری برخورد کرد که آنقدر عریض بود که نمی توانست از آن بپرد. اما بعد متوجه انگور محکمی شد که از درخت آویزان بود. او با هیجان برای ادامه ماجراجویی خود از رودخانه عبور کرد.#
در عمق جنگل، پسر غار پنهانی با کریستال های درخشان پیدا کرد. او رد کریستال ها را دنبال کرد و یک صندوقچه گنج باشکوه را کشف کرد که توسط یک سنجاب صحبت کننده دوستانه محافظت می شد.
سنجاب به پسر اجازه داد تا یک مورد را از صندوق گنج انتخاب کند. کلید طلایی زیبایی را برداشت که سنجاب به او گفت می تواند هر دری را در دنیا باز کند.
پسر که برای هدیه جدیدش سپاسگزار بود، با هیجان برای به اشتراک گذاشتن ماجراجویی خود با خانواده اش راهی خانه شد. او هرگز جنگل های جادویی Whispering Woods و موجودات شگفت انگیزی را که در سفر خود ملاقات کرد را فراموش نمی کند.
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.