ماجراجویی کثیف آرتی
در یک خانه کوچک دنج، آرتی، پسری با موهای مشکی آشفته زندگی می کرد. او به بی نظمی و مرتب کردن وسایلش شهرت داشت. با وجود یادآوری های مداوم مادرش، هرج و مرج فقط افزایش یافت.
یک روز مادر آرتی تصمیم گرفت به او درسی بدهد. او به او گفت که اسباببازی مورد علاقهاش را در جایی از خانه پنهان کرده است و او باید با قرار دادن همه چیز در جای خود آن را پیدا کند.
آرتی جستجوی خود را با برداشتن اسباب بازی ها، کتاب ها و لباس ها آغاز کرد. او متوجه شد که وقتی همه چیز سر جای خودش باشد، پیدا کردن چیزها چقدر راحت تر است.
همانطور که آرتی تمیز میکرد، تعدادی از گنجینههای گمشدهاش را پیدا کرد - یک جوراب گم شده، برچسب مورد علاقهاش و حتی مقداری پول! شروع کرد به لذت بردن از روند مرتب کردن.#
آرتی تقریباً تمیز کردن خانه را تمام کرده بود که به یاد اسباببازی مورد علاقهاش افتاد. او بالا و پایین را جست و جو کرد، سرانجام آن را در جایی یافت که قبلاً هرگز فکرش را هم نمی کرد.
با اینکه خانه اکنون تمیز و منظم است، آرتی از تلاشی که برای حفظ نظم انجام شد قدردانی کرد. او قول داد که مرتباً مرتب و منظم کند و از درسی که مادرش به او یاد داد سپاسگزار بود.
از آن روز به بعد، آرتی هرگز اجازه نداد وسایلش انباشته شوند. او فهمید که سازماندهی زندگی را آسان تر و لذت بخش تر می کند. روزهای آشفته او اکنون متعلق به گذشته بود.