"ماجراجویی چتر باکس اسکوبی دو"
یک روز آفتابی، اسکوبی دو تصمیم گرفت سگ سخنگوش را برای قدم زدن در پارک بیرون بیاورد. آنها با هم عاشق حل معما بودند. امروز، آنها به طور تصادفی با یک درخت عجیب و غریب برخورد کردند.
روی درخت نماد عجیبی بود! اسکوبی دو و سگش مجذوب شدند. پسر فریاد زد: "این شبیه یک معما است"، "بیا حلش کنیم!"#
آنها با استفاده از نکاتی از اطراف پارک، با هم کار کردند. اسکوبی دو در برقراری ارتباط مهارت داشت و سگش در بو کشیدن سرنخ ها عالی بود.#
همانطور که آنها هر قسمت از معما را حل کردند، علائم بیشتری پیدا کردند که آنها را به عمق پارک هدایت می کرد. اسکوبی دو گفت: "ما در اینجا به چیز بزرگی دست یافته ایم."
ناگهان به یک غار مخفی رسیدند! اسکوبی دو در حالی که سگش دمش را به نشانه موافقت تکان میداد، فریاد زد: "اینجا باید مکان گنج باشد."
در داخل غار جعبه ای باستانی پیدا کردند. Scooby Doo با دقت آن را باز کرد تا نشان دهد - یک نقشه گنج! او خندید: "ماجراجویی ما تازه شروع شده است."
اسکوبی دو و سگش با نقشه گنج در دستانشان برای ماجراجویی های بیشتر آماده بودند. پارک دیگر فقط یک پارک نبود، بلکه گنجینه ای از اسرار بود.#