ماجراجویی پرتو ماه
روزی روزگاری پسری کنجکاو و ماجراجو با موهای مشکی به ماه خیره شد و در آرزوی رفتن به آنجا بود. او رویای خود را به خانواده اش گفت و همه او را تشویق به تلاش کردند.
یک شب، پسر یک پرتو ماه جادویی و درخشان را کشف کرد. در کمال تعجب، پرتو ماه او را به صعود و سفر به ماه دعوت کرد.
پسر با شجاعت و هیجان شروع به بالا رفتن از پرتو ماه کرد. هر چه او بالاتر می رفت، زمین از بالا شگفت انگیزتر به نظر می رسید.
با رسیدن به ماه، پسر از منظره عجیب و زیبای ماه شگفت زده شد. او مشتاقانه کاوش می کرد و در هر لحظه شگفتی های جدیدی را کشف می کرد.
پسر در طول کاوش خود با موجودات ماه دوستی آشنا شد که به او در مورد خانه خود آموزش دادند. آنها با هم بازی های قمری انجام دادند و داستان های ماورایی را به اشتراک گذاشتند.
پس از یک ماجراجویی فراموش نشدنی، زمان بازگشت پسر به خانه فرا رسید. موجودات ماه و پرتو ماه به او کمک کردند با خداحافظی عاشقانه به عقب برگردد.#
پسربچه در بازگشت به زمین، سفر باورنکردنی خود را با خانواده اش به اشتراک گذاشت. همه از داستان او شگفت زده شدند، زیرا می دانستند که عشق و حمایت آنها او را هدایت کرده است.