آملی یک دختر بچه کنجکاو بود که عاشق بازی های کامپیوتری بود. او ساعتها بازی میکرد، اما داشت از همان سطوح خسته میشد. او چیزی چالش برانگیزتر می خواست، چیزی که واقعاً مهارت های او را آزمایش کند. #
الهام به او ضربه زد! او تصمیم گرفت بازی کامپیوتری خودش را بسازد! او چند تکه کاغذ برداشت و چند تصویر از شکل ظاهری بازی کشید. با این ایدهها، او شروع به برنامهریزی سطوح بازی و پازلهایی که در آنها وجود دارد، کرد. #
روز بعد، او تصمیم گرفت تا مواد مورد نیاز خود را برای بازی خود جمع آوری کند. او به فروشگاه صنایع دستی محلی رفت و چند مهره رنگارنگ، چسب، سیم و سایر اقلام خرید. آملی با تصور تمام احتمالاتی که بازی او می تواند در بر داشته باشد، پر از هیجان بود. #
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.