ماجراجویی پاریسی آنیا
روزی روزگاری در پاریس دختر جوانی به نام آنیا بود که عاشق لیدی باگ و گربه نوآر از برنامه مورد علاقه اش بود. او مخفیانه رویای پیوستن به آنها را در مبارزه با تبهکاران شیطانی در شهر داشت.
یک روز عصر، در حالی که آنیا در امتداد رودخانه سن راه می رفت، در میانه نبرد قهرمانانه با هیولای غول پیکر و وحشتناکی که در حال حمله به پاریس بود، به لیدی باگ و گربه نوآر برخورد کرد.
آنیا می دانست که باید به قهرمانانش کمک کند، بنابراین شجاعانه با لیدی باگ و گربه نوآر پیوست. آنها با هم طرحی خلاقانه برای پیشی گرفتن از هیولا ارائه کردند.
آنیا، لیدی باگ و گربه نوآر با استفاده از تاکتیک های هوشمندانه و کار گروهی موفق شدند هیولا را به دام بیاندازند و آن را تضعیف کنند و به آنها دست برتر را بدهند.#
پس از یک نبرد طولانی و شدید، سرانجام این سه نفر هیولا را شکست دادند و آن را به دور از پاریس فرستادند و شهر و مردم آن را از هر آسیبی نجات دادند.#
قدردان کمک آنیا، لیدی باگ و گربه نوآر از او دعوت می کنند تا به عنوان یک دوست و متحد در ماجراجویی های آینده خود به آنها بپیوندد و از پاریس در برابر شر محافظت کند.#
آنیا، لیدی باگ و گربه نوآر برای جشن گرفتن موفقیت خود یک جشن پیروزی برگزار میکنند، زیرا میدانند که با هم، میتوانند با هر چالشی که بر سر راهشان قرار میگیرد، روبرو شوند.