ماجراجویی پارک ممنوعه
ماجراجو جوان کنجکاو ما، که اخیراً مدل موی کوتاه و چشمهای روشن خیرهکنندهای داشت، نمیتوانست در برابر اصرار برای کشف پارک سرسبز بیرون خانهاش مقاومت کند. او با هیجان از بهترین دوستش صحبت کرد تا در این سفر ممنوعه به او بپیوندد، زیرا به خوبی می دانست که آنها اجازه نخواسته اند.
هنگامی که این دو دوست به پارک قدم گذاشتند، فوراً توسط صدای جیر جیر پرندگان، خش خش درختان و عطر گلهای شکفته مسحور شدند. هیجان آنها به زودی باعث شد تا به عمق پارک، دورتر از خانه هایشان بدوند.
ناگهان، این زوج با یک حوض بزرگ با سنگ های پله مواجه شدند که آنها را برای عبور به چالش می کشید. ماجراجوی جوان که به توانایی های خود اطمینان داشت، از سنگی به سنگ دیگر پرید و به عواقب آن فکر نکرد.#
وقتی به آخرین سنگ رسید، سنگ تکان خورد و دختر تعادل خود را از دست داد و در آب افتاد. دوستش به سرعت دستش را برای کمک به او دراز کرد، اما هر دو با لباسهای خیس شدهشان به خانه نگاه کردند.
دوستان خیس که متوجه شدند باید در خانه می ماندند، با احتیاط راه برگشت را در پیش گرفتند. آنها می دانستند که والدینشان ناراحت خواهند شد، اما اهمیت مواجهه با عواقب اعمالشان را درک می کردند.
به محض بازگشت به خانه، والدین آنها به طور قابل درک عصبانی شدند. با این حال، پس از اینکه دو دوست صادقانه سفر غیرمجاز خود را توضیح دادند، بخشیده شدند اما به آنها یادآوری شد که همیشه قبل از اقدام فکر کنند و اجازه بگیرند.
از آن روز به بعد، این دو دوست قول دادند که همیشه قبل از اینکه وارد هر ماجراجویی جدیدی شوند، به عواقب آن فکر کنند. آنها اهمیت تصمیم گیری متفکرانه و کسب اجازه در صورت لزوم را درک کردند.