ماجراجویی پادشاهی زمرد
در دنیایی پر از شادی، پسری کنجکاو و ماجراجو به نام امین بود. یک روز در حالی که امین خواب بود ناگهان از خواب بیدار شد و خود را در جای دیگری دید.
امین که از نحوه ورودش مطمئن نبود تصمیم گرفت این سرزمین جدید را کشف کند. او راه می رفت و راه می رفت تا اینکه به قصر بزرگی برخورد کرد و با پادشاه پادشاهی زمرد ملاقات کرد.#
امین از شاه پرسید من کجا هستم چگونه به دنیای خودم برگردم؟ پادشاه پاسخ داد: "این پادشاهی زمرد است و من راه بازگشت را نمی دانم. از آینه جادویی بپرس."#
پادشاه امین را به ملاقات پیرمردی برد که آینه جادویی داشت. امین از آینه راهنمایی خواست و آیینه راه بازگشت به دنیایش را آشکار کرد.
امین با راهنمایی آینه جادویی در مسیر بازگشت به خانه با چالش ها و موانع مختلفی روبرو شد. او از هوش، شجاعت و خلاقیت خود برای غلبه بر آنها استفاده کرد.
سرانجام پس از ماجراجوییها و درسهای فراوان، امین به دنیای خود بازگشت. او برای این سفر باورنکردنی سپاسگزار بود و به عنوان فردی عاقل تر و قوی تر بازگشت.
امین ماجراجویی خود در پادشاهی زمرد و درس های ارزشمندی را که از تلاش زیاد آموخت و هرگز از رویاهایش دست نکشید را فراموش نکرد.