لطفا تلفن همراه خود را بچرخانید.
ماجراجویی وحشی تارا
روزی روزگاری دختر جوانی به نام تارا بود که حیوانات را بیش از هر چیز دیگری در دنیا دوست داشت. او اغلب در مورد زندگی با آنها در طبیعت خیال پردازی می کرد.
یک روز، تارا تصمیم گرفت به ماجراجویی در جنگل مجاور برود، به این امید که دوستان حیوان بیشتری پیدا کند تا با آنها صحبت کند و از آنها یاد بگیرد.
وقتی تارا به عمق جنگل رفت، به طور تصادفی با گروهی از حیوانات که در اطراف یک برکه شفاف جمع شده بودند برخورد کرد.
تارا تصمیم گرفت خود را معرفی کند و از حیوانات پرسید که آیا می تواند با آنها زندگی کند. حیوانات نگران امنیت خود تردید کردند.#
تارا برای اینکه خود را قابل اعتماد ثابت کند، داوطلب شد تا در انجام کارهای روزانه به حیوانات کمک کند و به آنها اطمینان داد که از آنها محافظت و مراقبت خواهد کرد.
با گذشت روزها، تارا و حیوانات بهترین دوستان شدند. با این حال، او دلتنگ خانواده اش شد و متوجه شد که به آنها تعلق دارد.
تارا با قلبی سپاسگزار به خانه بازگشت و قول داد که مرتباً با دوستان حیوان خود دیدار کند و از زندگی او به عنوان یک انسان قدردانی کند.
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.