آزمایشی
ورود
عضویت
صفحه نخست
وبلاگ
کتابخانه
ساختن داستان
درباره ما
فهرست
×
ورود
عضویت
صفحه نخست
وبلاگ
کتابخانه
ساختن داستان
درباره ما
لطفا تلفن همراه خود را بچرخانید.
ماجراجویی نگهبان کوچک
روزی روزگاری در دهکده ای آرام، دختری با موهای مجعد زندگی می کرد. این دختر چشم روشن کنجکاو، ماجراجو و مهمتر از همه برادر کوچکش را بسیار دوست داشت.
یک روز، او قول داد تا زمانی که پدر و مادرشان دور بودند مراقب برادرش باشد. او مصمم به آنها اطمینان داد: "من بهترین نگهبان خواهم بود!"#
ماجراجویی آنها آغاز شد. دختر در حالی که به برادرش کوهنوردی ایمن را آموزش می داد گفت: "همیشه نزدیک باش و قدم های من را دنبال کن کوچولو".
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.
جعبه جادویی [کلیک کنید]