در یک دهکده کوچک، کتی، دختری که عاشق حیوانات بود، آرزو داشت آنها را درک کند و به آنها کمک کند. یک روز او یک گردنبند جادویی کشف کرد که به او اجازه می داد با حیوانات ارتباط برقرار کند. هیجان زده راهی سفر شد.#
کتی با یک سنجاب غمگین روبرو شد که نتوانست بلوط هایش را پیدا کند. او با استفاده از گردنبندش متوجه شد که پرنده ای بدجنس آنها را پنهان کرده است. کتی تصمیم گرفت به سنجاب کمک کند تا بلوط هایش را بازیابی کند.
کتی پرنده را پیدا کرد و با مهربانی پرسید که چرا بلوط ها را پنهان کرده است. پرنده اعتراف کرد که بی حوصله و تنها است. کتی به آنها پیشنهاد داد که همه با هم بازی کنند، بنابراین پرنده با خوشحالی مکان بلوط ها را نشان داد.
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.