ماجراجویی مسواک
روزی روزگاری پسر جوانی که عاشق گوش دادن به صحبت های پدر و مادرش بود در مورد دنیای اطرافش بسیار کنجکاو بود. او قوی، باهوش، شیطون بود و به حیوانات علاقه خاصی داشت. یک روز او راز شگفت انگیزی در مورد مسواک خود کشف کرد.
او تصمیم گرفت ببیند اگر درختان اطراف را با مسواک خود مسواک بزند چه اتفاقی می افتد. در کمال تعجب او، درختان برق می زدند و سالم تر از همیشه به نظر می رسیدند! او به اهمیت مسواک زدن منظم برای تمیز و قوی نگه داشتن چیزها پی برد.
همانطور که او به ماجراجویی مسواک خود ادامه داد، پسر متوجه شد که برخی از حیوانات دندان های کثیفی دارند. او تصمیم گرفت با نشان دادن اهمیت مسواک زدن دندان هایشان برای قوی و سالم نگه داشتن آنها به آنها کمک کند.
حیوانات قدردان این پسر شگفت انگیز و مسواک جادویی او بودند و به دوستان خود اطلاع دادند. به زودی حیوانات بیشتر و بیشتری برای تمیز و محکم نگه داشتن دندان های خود از او کمک گرفتند.
همانطور که پسر به سفر خود ادامه داد، متوجه شد که مسواک زدن نه تنها برای دندان ها و درختان، بلکه برای دوستی ها نیز مفید است! با کمک به حیوانات، همه آنها او را بیشتر دوست داشتند و از نفس پاک و تازه آنها لذت بردند.#
یک روز والدین پسر در جنگل به ملاقات او رفتند و از درختان تمیز و حیوانات شاد شگفت زده شدند. آنها به پسرشان و درسهایی که او در مورد اهمیت مسواک زدن میداد افتخار میکردند.
پسر جوان، والدینش و همه حیوانات هر روز به مسواک زدن دندانهایشان ادامه دادند و مطمئن شدند که دندانهایشان، دوستیهایشان و جنگل محکم، تمیز و درخشان باقی بماند. و اونها برای همیشه با خوشی کنار هم زندگی کردند.#