ماجراجویی مرموز لئون
لئون پسری کنجکاو بود و همیشه به دنبال ماجراجویی هیجان انگیز بعدی بود. یک روز در وسط شهر به در عجیبی برخورد کرد. در را هل داد و خود را در دنیایی پر از انبوهی از تپه های فلزی زنگ زده و ماشین های خراب قدیمی یافت. او مصمم بود تا جایی که میتوانست کاوش کند و بیاموزد. او از میان پشته های زنگ زده بافته و به زودی متوجه یک تخته فلزی بزرگ با دکمه ها و اهرم های زیادی شد. او به سمت آن رفت و شروع به فشار دادن دکمه ها و کشیدن اهرم ها کرد، غافل از آنچه که به تازگی آزاد کرده بود...#
ناگهان دود غلیظی هوا را پر کرد و لئون شروع به سرفه کردن و پراکندگی کرد. او به بالا نگاه کرد و تعدادی چهره بلند و ترسناک را دید که به سمت او می رفتند. او وحشت کرد و فرار کرد، اما چهره ها او را تعقیب کردند. او به عقب نگاه کرد و متوجه شد که چهره ها ربات هستند و به نوعی می دانست که آنها دنبال او هستند! او محاصره شده بود و جایی برای رفتن وجود نداشت. چشمانش را بست و برای ضربه آماده شد...#
ناگهان لئون صدایی از بالا شنید. از روباتی می آمد که بالای سرش معلق بود و نور آبی روشن آن را روشن می کرد. ربات خود را لئون معرفی کرد و به او گفت که برای محافظت از او خلق شده است. او گفت که در حال تماشای لئون بوده و میخواهد به او کمک کند تا این دنیای عجیب را کشف کند. لئون خیالش راحت شد و تصمیم گرفت کمک ربات را بپذیرد و ببیند این دنیا چه چیزی برای ارائه دارد. #
لئون و دوست رباتیکش، لئون، راهی سفر خود شدند. آنها به اعماق ناشناخته ها رفتند و به دنبال چیزی بودند که بتواند این دنیای عجیب را نجات دهد. لئون به سرعت متوجه شد که مه دودی که قبلاً با آن مواجه شده بود در ثانیه متراکم تر و مضر تر می شود و می دانست که باید راهی برای جلوگیری از آن پیدا کند. او و لئون به کاوش در اعماق جهان پرداختند تا اینکه در نهایت به دستگاهی جادویی برخوردند که می تواند هوا را تمیز کرده و جهان را از شر دود پاک کند. #
لئون به سرعت متوجه شد که این دستگاه کلید نجات جهان است، اما فعال کردن آن کار آسانی نبود. او و لئون مجبور بودند با امواج روباتهایی که میخواستند مانع فعال کردن دستگاه شوند، مبارزه کنند. اما با کمک لئون توانستند با دشمنان خود مبارزه کنند و دستگاه را روشن کنند. ماشین شروع به پاک کردن دود کرد و به زودی آسمان دوباره صاف شد. #
با پاک شدن مه دود، لئون و لئون توانستند جهان را در آرامش کشف کنند. لئون به سرعت متوجه شد که این دنیا پر از پتانسیل است و میخواست مطمئن شود که به همین شکل باقی میماند. بنابراین با کمک لئون تصمیم گرفت فضای امنی ایجاد کند که مردم بتوانند در آن زندگی کنند و آزادانه به کاوش و یادگیری بپردازند. #
و بنابراین با کمک دوست رباتیک خود، لئون دنیای جدیدی پر از پتانسیل ایجاد کرد. او و لئون با هم کار کردند تا دنیایی امن و زیبا بسازند و مطمئن شدند که به همین شکل باقی بماند. آنها میخواستند همه فرصت یکسانی برای کشف و یادگیری داشته باشند، و میخواستند همه شانس عادلانهای برای زندگی بهتر داشته باشند. #